top of page
Search

هنر عکاسی/نقد عکس


به قلم: مَدی

تاریخچه مختصر ثبت نور

در اوایل سده ی پنجم پیش از میلاد ،موتای فیلسوف چینی  دریافت که نور بازتابی از شیئی روشن پس از عبور از یک سوراخ سوزن و برخورد با سطحی تیره، تصویری دقیق اما وارونه از آن شیی ایجاد میکند و همین کشف تبدیل به نمونه ی اولیه ی دوربین سوراخ سوزنی بدون لنز گردید.

در غرب نخستین توصیف ثبت شده ی روش سوراخ سوزنی متعلق به فیلسوف یونانی ارسطو است که حدود ۳۳۰ پیش از میلاد طی یک خورشیدگرفتگی نسبی تصویر هلالی شکل خورشید که از دریچه ی کوچکی از میان برگهای درخت  بر زمین شکل گرفته بود را مشاهده کرد. زمانی که برای نخستین بار از این مشاهدات برای ساخت دوربین استفاده شد نتیجه ی ثمر بخش و قابل اطمینانی به دست نیامد تا این که در سده دهم پس از میلاد، ابن هیثم ریاضی دان عرب ثابت کرد که از سوراخ سوزن میتوان به مثابه ابزار بهره گرفت و نیز تصاویر حاصل از دریچه های کوچکتر دارای وضوح بیشتری هستند .

..

در ۱۴۹۰ لئوناردو داوینچی (۱۵۱۹ - ۱۴۵۲) نخستین شرح "کمرا آبسكيورا" (اتاقک تاریک، وسیله ای برای بازتولید ژرفانمایی خطی) را نوشت. "کمرا آبسکیورا" ، نمونه ی اولیه ی دوربین عکاسی اتاق تاریک بزرگی بود که نقاش در آن مستقر میشد. نور از سوراخ کوچک یکی از دیوارها عبور میکرد وتصویر رنگی وارونه ای بر دیوار مقابل می انداخت.

در ۱۸۱۵ "لویی ژاک مانده داگر" (۱۸۵۱ - ۱۷۸۷) (که پیشگام طراحی صحنه در پاریس به شمار می آمد) با ایجاد جلوه های ویژه ای که او در momape leil با فریب دادن چشم به کار برد به موفقیت چشمگیری دست یافت.

من برای ثابت نگاه داشتن تصاویر دوربینی راهی یافته ام، من نور پایدار را تصاحب و محبوساش کرده ام.

من خورشید را واداشتم تا تصاویر را برای ام نقاشی کند.

(گفته های ل. ژ. م داگر به شارل شوالیه در مغازه ی عینک سازی اش در پاریس)

ژوزف نیسفور نیپس (۱۸۳۳ - ۱۷۶۵) نخستین نظام ساخت تصاویر ماندگار کنش نور را بنیان گذاشت. وی اما فاقد مهارتهای لازم برای این فرایند بود. در این تلاش، نیپس در پی انتقال خودکار تصویر روی سنگ لیتوگرافی بدون نیاز به طراحی آن بود اما در ۱۸۱۴ او و برادر بزرگترش "کلود" تغییر مسیر داده و به سمت خلق خودجوش تصاویر اصیل از طریق دوربین و نه کپی کردن تصاویر از پیش موجود، گام برداشتند. این اقدام نیپس را به نخستین کسی بدل کرد که فرایند ساخت تصویر ماندگار به

وسیله ی دوربین را کنش ورزانه پی می‌گرفت.

در ۱۸۱۶ "نیپس" ارکان فنی اصلی برای اختراع عکاسی را در تجربیاتش گنجاند و توانست نخستین روشهای عکاسانه اش که با استفاده از دوربینهای عدسی محدب و دیافراگم صورت عملی یافته بودند را به دقت برای برادرش کلود توصیه کند. نیپس با دست یافتن به تصاویر نگاتیو این تجربیات با کاغذ حساس به شهادت دارژن، کلرید نقره را کنار نهاد، او با شستن عکسهای چاپی به طور موقت ثابتشان کرد و برخی از این اَپرووها (چاپها) را برای کلود فرستاد.

در ۱۸۲۲ نیپیس کشف کرد که قیر یهودیه، کار ماده ی لیتوگرافی که از آسفالت (قیر طبیعی) ساخته می‌شود، به نور حساس است. او میدانست که استوقدوس قابل حل است و در معرض نور سفت میشود. نیپس توانست روی کاغذ، تصویری گراوری ایجاد کرده، روی سنگ لیتوگرافی قرارش داده و به مدت دو ساعت نور خورشید را به آن بتاباند. سپس در محلولی ترکیبی از نفت و روغن استوقدوس ظاهرش کرد و به این ترتیب به رویای تصویر خودکار واقعیت بخشید، گرچه این تصویر سنگی برآیند کاربست دوربین نبود. امروزه میگوییم که نیپس تصویر پنهان نادیده را ساخت و با ظاهر کردن اش تصویر نگاتیو (وارونه) از اصل [ واقعیت] را به وجود آورد.

در همان اوایل ۱۸۲۴ نیپس از این فرایند استفاده کرد تا نخستین تصویر دوربینی اش از طبیعت را روی سنگ لیتوگرافی بسازد و نامش را "نقطه ی دید" نهاد. تاریخ نویسان بر سر این که نیپس چه زمانی با دوربین، منظره ای ماندگار از طبیعت را ساخته است هنوز اختلاف نظر دارند. برخیها مدعی اند که این اتفاق در اوایل ۱۸۲۲ رخ داد. برخی دیگر ۱۸۲۴ را تاریخ درست میدانند و برخی دیگر نیز ۱۸۲۶ یا ۱۸۲۷ را زمان شکل گیری چنین پدیده ای میدانند کتابی که پسر نیپس "ایسیدور" در ۱۸۲۶ نوشت نشان میدهد که ۱۸۲۴ سالی بود که نیپس نخستین بار توسط "کمرا آبسکیورا" روی صفحات مخصوص موفق به ثبت دقیق تصاویر شد.

اگرچه این فرآورده های شگفت انگیز هنوز کامل نبودند اما مسئله دیگر حل شده بود.

عکاسی در نخستین دهه های هستی خود با عنوان «نقاشی نور» معرفی میشد؛ اصطلاحی که عموما قصد تحقیر داشت و عکاسی را در کاراکتر غیر قابل انکار مکانیکی اش در مقابل استقلال هنرمندانه ی نقاشی خلاصه می‌کرد، این مقابله از دوران ابداع رسانه ورد زبان مخالفین در تقریباً تمام مباحثه ها بود تا آنکه در قرن بیستم برپایه ی همگون شدن بخشی ازعکاسی با پزها و حالات و فیگورهای نقاشی، مجوز ورود به موزه ها و بازار هنر را کسب کرد.

بعدها توصیف درخشان دیگری برای عکاسی با عنوان "نگارش با نورنگاری" تصویب عمومی شد .

در بیشتر عکسها، نکات بسیاری ـ بیش از آن چه در نگاه نخست دیده میشود وجود دارد و این بسیار شگفت انگیز است.

با تخیلی سیال و نگاهی موشکافانه به هر عکس متوجه نکاتی پنهان و ارزشمند خواهیم شد، نکاتی درباره پیچیدگی روابط، نکاتی درباره خواسته ها و رویکردهای شخصی؛ نکاتی درباره این که زندگی چگونه دگرگون میشود و چگونه بی تغییر می ماند؛ این که زمان و مکان چگونه زندگی را شکل میدهند.

عکس به تعبیری زبان ویژه خود را دارد و برای درک واژگان و قاعده این زبان ظريف ما باید مانند نوآموزی که خواندن می آموزد و با برخوردی دقیق، همچون رمزشناسی که کشف رمز میکند داشته باشیم اما بالاتر از همه، رویکرد به عکس باید با قوه تخیل همراه باشد.

لازم است به لایه های درونی عکس راه یابیم و از آن طریق جهان بیرون را جست و جو کنیم. ما باید روشی همچون روان درمانگر در پیش بگیریم که برای شناخت دنیای بیرونی بیمارش راهی به درون رؤیاهای او می‌جوید.

تحلیل عکس همچون روان شناسی بیشتر هنر است تا علم. بیشتر شبیه تحلیل ادبی است تا تحلیل داده ها، نکوهشگرانه نیست بلکه نوعی همکاری همدلانه است.

ما در عکس به دنبال قطعه های روایتگر موجود در آن هستیم، بر این اساس تلاش می‌کنیم این قطعات را در ذهن خود در کنار هم بچینیم و شکل دهیم.

یک نکته دیگر که کار ما را مشکل و سراپا مبهم میکند چیزی است شبیه به "آزمون رورشاخ" که در آن افراد مورد معاینه، تلقی خودشان را از لکه های عجیب و غریب جوهر، ابراز میکنند. این نکته را باید در کار خود در نظر بگیریم که در تحلیل عکس وقتی به مسائل روان شناسی و اجتماعی توجه میکنیم و اظهار نظر می کنیم - تلقی خودمان را به عنوان بیننده به عکس نسبت می‌دهیم.

ما در تحلیل عکس خالی از پیشداوری نیستیم و در برخورد با هر عکس از جمله، تصورات، ترسها، پیشداوریها و مشغله های ذهنی خودمان را هم دخالت می میدهیم و ناگزیر، برخی از آنها را وارد روایت خودمان میکنیم، به طور خلاصه، روایتهایی که ما در عکس پیدا میکنیم ممکن است گاهی بیشتر درباره خود ما مطالبی را ارائه کنند؛ این که ما چه کسی هستیم و چه افکاری داریم تا درباره آدمهایی که در عکس دیده می شوند. احتمالا این امر مانند "آزمون رورشاخ" بیشتر به ما کمک میکند تا خودمان را بشناسیم.

وقتی نقد می نویسیم ، یک یا چند مورد از موارد چهارگانه زیر را مد نظر قرار میدهیم:

  اثر هنری را توصیف، تفسیر و ارزیابی میکنیم و درباره آن نظریه پردازی میکنیم. بعضی از منتقدان اصولاً به نقد توصیفی می پردازند؛ عده ای دیگر توصیف میکنند اما عمدتاً به عنوان وسیله ای برای پیشبرد تفسیرهایشان و تعدادی هم هر چهار مورد را به کار

می بندند. موریس وایتس درباره نقد نتیجه گیریهایی می‌کند. مهمترین نکته این که هر یک از این موارد چهارگانه جانشین نقد میشود و ارزیابی الزاماً بخش ضروری نقد نیست. او دریافت که منتقدانی وجود دارند که هملت را بی آن که در مورد آن داوری کنند، به نقد کشیده اند.

وقتی منتقدان اقدام به نقد میکنند دست به کاری بیش از بیان خوشایندها و

بدآیندها میزنند _ کاری خیلی بیش از تأیید یا رد یک اثر هنری است.

"موریس وایتس" نقد را چنین تعریف میکند «شکلی از سخن گفتن سنجیده درباره اثر هنری ،  استفاده از زبانی که برای آسان ساختن و وسعت

دادن به درک هنر طراحی شده است.

نقد، سخن گفتن آگاهانه درباره هنر به منظور بالا بردن فهم و ارزیابی است. شناخت هنر است. این تعریف همۀ شکلهای هنر مانند رقص، موسیقی، شعر، نقاشی و عکاسی را در بر می‌گیرد. سخن گفتن شامل گفتار و نوشتار است. «آگاهانه» صفتی است که نقد را از گفتار صرف و اظهار نظر غیر آگاهانه درباره هنر مجزا میکند. همه نوشته ها درباره آثار هنری، نقد به حساب نمی آید. مثلاً برخی مقاله های به ظاهر هنری گزارش نویسی است تا نقد.

در واقع گزارش خبری درباره هنرمندان و

رویدادهای جهان هنر است تا تحلیل نقادانه. یکی از راههای آگاه شدن از هنر و ظرافت‌هایش، اندیشیدن نقادانه درباره آن است. نقد وسیله ای است که نهایتاً به فهم و ارزیابی عکس می انجامد. برخی اوقات پاسخ دقیقاً و سنجیده درباره یک عکس ممکن است به ارزیابی منفی یا نفی کننده آن منجر شود.

هرچند غالباً، مخصوصاً در مورد اثر عکاسان برجسته و هنرمندان توانمندی که از عکسها استفاده می‌کنند، توجه نقادانه و دقیق به یک عکس یا عکسها، منجر به شناخت کاملتر اثر می شود .

"انواع نقد"

منتقدان برای آگاهی دادن به بینندگان آثار هنری، انواع نقدها را انجام میدهند و بسته به آن که عکسها از چه نوع و سبک بیانی هستند آنها را دسته بندی میکنند.

به طور مثال عکسهای هنری شامل نقد روانشناختی، نقد زندگی نامه ای، نقد ژانر و نقد زیبایی شناسانه است، اما عکسهای مستند مشمول نقد جامعه شناسانه، مارکسیستی و تكويني است.

بنابراین انواع نقد عبارتند از:

۱ .نقد ساختارگرایی و فرمالیستی

۲ .نقد فنی و تکنیکی

۳. نقد معنا و محتوی

۴. نقد نشانه شناسانه

ه. نقد پدیدار شناختی

٦. نقد گونه و ژانر

۷. نقد جامعه شناسانه

۸. نقد زیبایی شناسانه

۹. نقد زندگی نامه ای و یا شرح حال

١٠. نقد روان شناسانه

۱۱. نقد کهن الگویی

۱۲. نقد اسطوره شناسانه

۱۳. نقد فلسفی

١٤. نقد تكويني

١٥. نقد تطبيقي (تاریخی)

١٦. نقد فيمنيستي

۱۷. نقد ماركسیستی


بنیاد فرهنگ و هنر اپیفانی

به قلم: مَدی


(استفاده از مقاله تنها با ذکرمنبع و نویسنده بلامانع است)

اگر این مطلب را مفید دیدید برای دوستان خود نیز بفرستید، همینطور خوشحال خواهیم شد نقطه نظرهای شما را نیز بشنویم.

برای دریافت مقاله ها و مطالب جدید، فرم اشتراک خبرنامه وبسایت ما را تکمیل کنید.

 

7 views0 comments
bottom of page