به قلم: صادق نیکپور
در ادبیات کهن فارسی، «شبان»، پاسبان، نگهبان و خدمتگزار گله بود و چشم طمع به گله نداشت،
در این معنا شبان نیکو جانش را برای گلهاش میدهد ولی اگر شبان بیدادگری کند آنگاه بدی بدو باز میگردد.
«چو بیدادگر شد شبان با رمه/ بدو بازگردد بدیها همه» (#فردوسی)
گلهی شبان فرزندان او بودند و از این بابت #شبانی همارز با #پدری و #پادشاهی، #دادگری به آیین #یزدانپرستی بود
«به کام دل زیردستان منم/ بر آیین یزدانپرستان منم//
شبان باشم و زیردستان رمه/ تن آسانی و داد جویم همه» (#فردوسی)
شبان برای فرزندانش میراث میگذارد و بزرگی و شکوه آنها را هم میستاید و هم دوست دارد.
چوپان به هیچ وجه شبان نیست بلکه چوپان، #مزدور مزدبگیری برای پروار کردن گله است تا به #کشتارگاه فرستاده شوند.
چوپان از گله برای خوراک و پوشاک خودش #بهرهکشی میکند، عاقبت همه در دست چوپان، قربانی شدن یا فروخته شدن به «قصابی دیگر» است، او هر قدر هم بزرگ باشد باز هم #گرگ است نه شبان.
«شنیدم گوسفندی را بزرگی/ رهانید از دست و دهان گرگی//
شبانگه کارد بر حلقش بمالید/ روان گوسفند از وی بنالید//
که از چنگال گرگم در ربودی/ چو دیدم عاقبت خود گرگ بودی» (#سعدی)
گزاره «نالیدن روان گاو یا گوسفند به نزد خدا»، در ادبیات و فرهنگ کهن ایرانی، یعنی «ناخرسندی مردم در مرتع گیتی»، از ستم «پادشاه ستمگر»که یا «گرگ» است یا «چوپان مزدور».
فرهنگ چوپانی در امثال و حکم فارسی فرومایگی است مانند «چوپان دروغگو»، پس چوپان بر زمین، آلوده به ناراستی است و شبانی «هدیه خدایی» به همه آفرینش بود.
در پادشاهی اشکانیان که بر کیش مهر بودند ساسان و شبان یک ریشه داشتند،
- هم آن پادشاهانی که صد سال قبل از تولد مسیح سکه به نام کریستوس در ایران ضرب نمودند.
بدین هم نشان تا چهارم پسر/ همی نام ساسانش کردی پدر (#فردوسی)
و ساسان که نام پادشاهان ساسانی از اوست شبان بود
«که ساسان شبان و شبانزاده بود» (فردوسی)
بابک «فروزندگی پادشاه آسمان» را ، به همراه «سه فرزانه ایرانی» هدیه دهنده به مسیح در خواب دید، چونکه آتش روح خدا به پیش ساسان بود.
«به دیگر شب اندر چو بابک بخفت/ همی بود با مغزش اندیشه جفت//
چنان دید در خواب کآتشپرست/ سه آتش ببردی فروزان به دست//
چو آذر گشسب و چو خراد و مهر/ فروزان به کردار گردان سپهر//
همه پیش ساسان فروزان بدی/به هر آتشی عود سوزان بدی» (فردوسی)
آیین کهن ایران دربردارنده قانون روحانی بود
و در آن بین «رهایی مردم» با «پرورش شبانی» پیوندی وجود داشت.
چنانکه همه بزرگ پادشاهان مانند كوروش، سبب نجات و سودرسانی به مردم گشتند
همچنین این پادشاهان مانند فریدون و سیاوش و نیز هر سوشیان، شبانپروده بودند
«مداریدش اندر میان گروه/ به نزد شبانان فرستش به کوه» (فردوسی)
فردوسی رابطه مشوش شدن سرزمین و مردم را با #بیشبانی در ابیات شاهنامه درباره بسیاری از فرماندهان و شاهان تکرار نمود که نابسامانی و ویرانی زمانی رخ میدهد که «شبان را بزنند و گله #پراکنده شود»
«چنان شد که از بیشبانی رمه/ پراکنده گردد به روز دمه» (فردوسی)
اما پادشاهان بیدادگر و غاصبی هم داریم که عطای شبانی ندارند
«نه هر کو گلهای راند شبان است» (#پروین_اعتصامی)
ای شبان نیکو که صدایت را میشناسیم
بر سرزمینم، بر ایران، شبانان نیکو را فزاینده، فروزان گردان
تا از این خانه برانند گرگها و مزدوران را به هَیهَی و هَیهای تو
بار و بر فراوان دهند، بس بزایند به دادگری و بنوشانند به شیرین شهد آسمانی مردمان سرزمینم را.
آمین
به قلم: صادق نیکپور
@arbabghalampub
@paxpeace
Comments