هنرمندان مسیحی اولیه از نمادها برای بیان حقایق عمیق تر در مورد ایمان خود استفاده می کردند. درباره سبکها، مواد، تکنیکها و هدف هنر مسیحیت اولیه، از جمله نقاشیهای دیواری، مجسمهسازی و موزاییکها در این پست به شما خواهیم گفت پس در ادامه همراه ما باشید.
هدف و سبک هنر مسیحیت اولیه
اولین چیزی که باید بدانید این است که هنرمندان اولیه مسیحی هنر را برای هنر خلق نکرده اند.بلکه هنر را برای بیان و تعمیق ایمان مسیحی خود خلق کردند.به همین دلیل هنر مسیحی کاملا نمادین و سبک بود. نمادهای هنری تصاویری هستند که به چیز دیگری اشاره می کنند. آنها حقایق و معانی عمیقتری را به بیننده یادآوری میکنند که معمولاً خود تصویر نشان میدهد. به عنوان مثال نماد انگور و گندم را در نظر بگیرید. برای بسیاری از مردم، آن اشیا فقط غذای خوب را پیشنهاد می کنند. برای مسیحیان اینطور نیست! وقتی انگور و گندم را می بینیم، به مراسم عشای ربانی فکر می کنیم. این کاری است که نمادها انجام می دهند - ذهن را از یک چیز معمولی به چیزی مرموزتر می کشانند.
ما هنرمندان اولیه مسیحی نیز آثاری خلق میکردیم که اغلب سبکسازی شده بودند. به عبارت دیگر، ما بیشتر بر بازنمایی ایده ها از طریق تصاویر (چیزی به نام شمایل نگاری) تمرکز کردیم تا ایجاد تصاویری که واقع گرایانه بودند. به عنوان مثال، گاهی اوقات ارقام ما نامتناسب به نظر می رسند. عیسی اغلب در مقیاس بزرگتر از سایر چهره های اطراف خود برجسته می شود. این روش ما برای تأکید بر اهمیت کلیدی عیسی در هنرمان است. در هنر اولیه مسیحیت، امر معنوی همیشه مهمتر از طبیعی است، و ما هنرمندان اطمینان حاصل کردیم که مضامین مرگ و رستاخیز، امید، نجات و دعا در آثار ما برجسته باشد، حتی اگر این به معنای کم اهمیت جلوه دادن عناصر طبیعی بیشتر باشد، مانند مقیاس.
خوب، اکنون که کمی در مورد هدف و سبک هنر مسیحی اولیه می دانید، اجازه دهید در مورد برخی مواد و تکنیک های رایجی که ما هنرمندان اولیه مسیحی استفاده می کردیم صحبت کنیم. یکی از محبوبترین آثار هنری در سه قرن اول مسیحی ما، نقاشیهای دیواری بود، که نقاشیهای آبرنگی هستند که روی سطوح گچی مرطوب، معمولاً سقف یا دیوار، انجام میشوند. گچ مرطوب در واقع رنگ را جذب می کند، تصویر را در عمق سطح قرار می دهد و رنگ ها را به روش های جالبی برجسته می کند.
هنرمندان اولیه مسیحی نقاشیهای دیواری، روی دیوارها و سقف کلیساهای خانه ها که برای عبادت مسیحی تغییر کاربری داده بودند، و دخمههایی که گورستانهای زیرزمینی بودند که از سنگ زمین تراشیده شده بودند، نقاشی میکردند. هنرمندان انواع نمادهای مسیحی را نقاشی می کردند ، از جمله تصاویر مسیح به عنوان شبان خوب، یک شخصیت دعا کننده به نام اورانت، چی رو، که نوع خاصی از صلیب است که از دو حرف اول نام مسیح، انگور و گندم ساخته شده است. عشای ربانی، کبوترهایی برای صلح، ماهی، که مخفف عیسی است، و لنگر، که نشان دهنده ثبات و امید به ابدیت است. آن ها همچنین صحنه هایی از عهد عتیق و زندگی عیسی را ترسیم می کردند. این نقاشی های دیواری همیشه به ما الهام می بخشید، به ما در رشد ایمان خود کمک می کرد و ذهن ما را به سمت واقعیت های معنوی سوق می داد.
مجسمه سازی
هنرمندان مسیحی اولیه نیز مجسمه هایی را می تراشیدند. ما معمولاً در مجسمههای برجسته تخصص داشتیم، مجسمههایی که از سطح پسزمینه مانند تصاویر سهبعدی متمایز هستند. بیشتر مجسمههای برجسته ما روی تابوتهایی با تزئینات دقیق به نام تابوتها ظاهر میشوند. مسیحیان ثروتمند برای دفن شدن در یکی از این تابوت های فانتزی پول زیادی پرداخت می کردند.
ما آنها را با تزئینات نیز پر کردیم، تصاویری از زندگی عیسی، مانند غسل تعمید و ورود او به اورشلیم در یکشنبه نخل، صحنههایی از عهد عتیق، از جمله داستانهای آدم و حوا، ایوب، دانیال و یونس، و البته نمادهای همیشه حاضر ایمان ما. ما معمولاً هر اینچ از آن سطوح مرمر را می پوشاندیم، معمولاً سطح کنده کاری خود را به ردیف های طاق تقسیم می کنیم و نقش برجسته های خود را بر اساس موضوع گروه بندی می کنیم. نمونههایی از تابوتها که هنوز در دوران شما وجود دارند عبارتند از سارکوفاگ سانتا ماریا آنتیکوا که در حدود 270 پس از میلاد حک شده و سارکوفاگ Junius Bassus که در سال 359 پس از میلاد ساخته شد.
هنرمندان مسیحی اولیه معمولاً به نقش برجستهها چسبیدهاند، اما هر چند وقت یکبار مجسمههای مستقل نیز میسازند، اگرچه بسیار مراقب بودیم که آن مجسمهها را به بت تبدیل نکنیم. مجسمههای مستقل ما معمولاً مسیح را بهعنوان شبان خوب یا فیلسوف به تصویر میکشند، و معمولاً کوچک هستند .بیشتر آنها توسط افرادی که به مسیحیت گرویده بودند ساخته شدند که سنت های هنری خود را به ایمان جدید خود منتقل کردند.
هنر مسیحیت اولیه
هنر مسیحی اولیه که به آن هنر پارینه-مسیحی یا هنر مسیحی بدوی، معماری، نقاشی و مجسمه سازی از آغاز مسیحیت تا حدود اوایل قرن ششم نیز می گویند، به ویژه هنر ایتالیا و غرب مدیترانه. (هنر مسیحی اولیه در بخش شرقی امپراتوری روم معمولاً بخشی از هنر بیزانس در نظر گرفته می شود.
دین مسیحیت بخشی از یک گرایش عمومی در اواخر امپراتوری روم به سمت عرفان و معنویت بود. همانطور که مسیحیت توسعه یافت، هنر آن بازتابی از فضای هنری غالب در اواخر دوران باستان بود. به جز تفاوت در موضوع، آثار مسیحی و بت پرست تقریباً یکسان به نظر می رسید. در واقع می توان نشان داد که همین کارگاه گاهی برای مقاصد مسیحی و غیرمسیحی مجسمه سازی می کرد.
اولین هنر مسیحی قابل شناسایی شامل چند نقاشی دیواری و سقفی قرن دوم در دخمههای رومی (اتاقهای تدفین زیرزمینی) است که تا قرن چهارم به سبک ترسیمی برگرفته از امپرسیونیسم رومی تزئین میشدند. آنها گزارش مهمی از برخی از جنبه های توسعه موضوع مسیحی ارائه می دهند. اولین شمایل نگاری مسیحی تمایل به نمادین داشت.
یک تفسیر ساده از یک ماهی برای اشاره به مسیح کافی بود. نان و شراب به مراسم عشای ربانی اشاره می کردند. در طول قرون 3 و 4، مسیحیان در نقاشیهای کاتاکومب و در جلوههای دیگر، شروع به تطبیق نمونههای اولیه بت پرستانی آشنا با معانی جدید کردند. برای مثال، بازنماییهای تصویری اولیه مسیح، اغلب او را به عنوان شبان خوب با وام گرفتن مستقیم از یک نمونه اولیه کلاسیک نشان میدهند. او همچنین گاهی در کسوت خدایان یا قهرمانان آشنا مانند آپولو یا اورفئوس تصویر می شد. تنها بعداً، هنگامی که خود دین به مقداری از قدرت زمینی دست یافت، او صفات والاتری به خود گرفت. روایات در ابتدا به گونهشناختی گرایش داشتند و اغلب تشابهاتی را بین عهد عتیق و جدید نشان میدهند. اولین صحنه هایی که از زندگی مسیح به تصویر کشیده شد معجزات بود. مصائب، به ویژه خود مصلوب شدن، به طور کلی تا زمانی که دین به خوبی تثبیت شد، اجتناب شد.
آغاز هنر مسیحیت اولیه به دوره ای مربوط می شود که این مذهب هنوز فرقه ای متواضع و گاه تحت آزار و اذیت بود و شکوفایی آن تنها پس از سال 313 امکان پذیر بود، زمانی که امپراتور مسیحی کنستانتین کبیر فرمان مدارا رسمی با مسیحیت را صادر کرد. حمایت امپراتوری بعدی باعث محبوبیت، ثروت و بسیاری از نوکیشان از همه طبقات جامعه به این دین شد. ناگهان کلیسا نیاز به تولید هنر و معماری در مقیاس بلندپروازانه تری داشت تا اعضای جدید خود را در خود جای دهد و آموزش دهد و منزلت و اهمیت اجتماعی جدید خود را منعکس کند.
کلیساها و زیارتگاه ها به زودی در سراسر امپراتوری ساخته شدند که بسیاری از آنها توسط خود کنستانتین حمایت می شد. این ساختمانها معمولاً کلیسایهای پنج ایوانی بودند، مانند کلیسای سنت پیتر قدیم در رم، یا ساختمانهایی با پلان باسیلیکونی که بر روی زیارتگاهی مدور یا چند ضلعی متمرکز بودند، مانند کلیسای عیسی مسیح در بیتلحم. مجسمهسازی در مقیاس بزرگ محبوبیت نداشت، اما مجسمههای برجسته روی تابوتها، مانند مجسمه Junius Bassus (متوفی ۳۵۹)، و حجاریهای عاج و جلد کتاب همچنان تولید میشد. دیوارهای کلیساها با نقاشی یا موزاییک تزئین شده بود تا به مؤمنان آموزش دهد. کلیسای استا. ماریا ماگیوره در رم دارای یک برنامه موزاییک گسترده از صحنه های عهد عتیق و جدید است که در سال 432 آغاز شده است. نقاشی همچنین کتاب های مذهبی و سایر نسخه های خطی را به تصویر می کشد.
هنر این دوره ریشه در سبک کلاسیک رومی داشت، اما به یک بیان هنری انتزاعی تر و ساده تر تبدیل شد. ایده آل آن زیبایی جسمانی نبود بلکه احساس معنوی بود. بنابراین، پیکره های انسانی به جای اینکه به افراد تبدیل شوند، به تیپ تبدیل شدند و اغلب چشمانی درشت و خیره داشتند، «دریچه های روح». نمادها به طور مکرر مورد استفاده قرار می گرفتند و ترکیبات مسطح و سلسله مراتبی بودند تا بر روی ایده اصلی تمرکز کنند و به وضوح تجسم کنند. اگرچه هنر آن دوره عمداً از ناتورالیسم قبلی فاصله گرفت، اما گاهی قدرت و فوریت زیادی دارد.
Commentaires